تفسير آيات 90تا 91 سوره مبارکه آل عمران ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اَلسَّلامُ عَلَيکمْ يا اَهْلَ بَيتِ النُّبُوَّة
يا زهرا سلام الله عليها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسير آيات 90تا 91 سوره مبارکه آل عمران
90إِنَّ الَّذينَ کَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ 91إِنَّ الَّذينَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِّلْءُ الأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ
ترجمه
90 ـ کسانى که پس از ايمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، و هيچ گاه توبه آنان، (که از روى ناچارى يا در آستانه مرگ صورت مى گيرد،) قبول نمى شود; و آنها گمراهان (واقعى) اند. 91 ـ کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنيا رفتند، اگر چه روى زمين پر از طلا باشد، و آن را به عنوان فديه (و کفاره اعمال بد خويش) بپردازند، هرگز از هيچ يک آنها قبول نخواهد شد; و براى آنان، مجازات دردناک است; و ياورانى ندارند.
شان نزول
بعضى گفته اند: آيه اول، در مورد اهل کتاب که قبل از بعثت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)به او ايمان آورده بودند، اما پس از مبعث به او کفر ورزيدند، نازل شده و بعضى ديگر گفته اند: در مورد «حارث بن سويد» و يازده نفر از ياران او که از اسلام برگشته بودند نازل شده، ولى «حارث» پشيمان شد، توبه کرد و چنان که در شأن نزول آيه قبل نيز اشاره شد يازده نفر از همراهان او به حال خود باقى ماندند و باز نگشتند و در پاسخ دعوت «حارث» به او گفتند: ما در «مکّه» مى مانيم و به کار خود بر ضد محمّد(صلى الله عليه وآله) ادامه مى دهيم و انتظار شکست او را داريم، اگر مقصود ما حاصل شد، چه بهتر، و در غير اين صورت راه توبه باز است و هر گاه برگرديم (او ما را مى پذيرد و) درباره ما همان چيزى که درباره تو نازل شد، نازل مى گردد. هنگامى که رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) «مکّه» را فتح کرد، بعضى از آنها وارد اسلام شدند و توبه آنها پذيرفته شد و اما در مورد کسانى که در حال کفر از دنيا رفته بودند آيه دوم نازل گرديد.
تفسير
در آيات قبل، سخن از کسانى در ميان بود که از راه انحرافى خود پشيمان شده و توبه حقيقى نموده بودند، و لذا توبه آنها قبول شد، ولى در اين آيه، سخن از کسانى است که توبه آنها پذيرفته نيست، اينها کسانى هستند که، نخست ايمان آورده سپس کافر شده و در کفر پافشارى و اصرار دارند و به همين دليل، هيچ گاه حاضر به پيروى از دستورات حق نيستند، مگر اين که کار بر آنها مشکل شود و راهى جز اطاعت و توبه و تسليم نبينند، يقيناً خداوند توبه اين گونه افراد را قبول نخواهد کرد. مى فرمايد: «کسانى که بعد از ايمان آوردن کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند (و در اين راه اصرار ورزيدند) هيچ گاه توبه آنان قبول نمى شود (به دليل اين که از روى ناچارى صورت مى گيرد) و آنها گمراهان اند» چرا که هم راه خدا را گم کرده اند و هم راه توبه را (إِنَّ الَّذينَ کَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ). توبه آنها ظاهرى است; زيرا وقتى پيروزى طرفداران حق را ببينند از روى ناچارى اظهار پشيمانى و توبه مى کنند، و طبيعى است چنين توبه اى پذيرفته نشود. احتمال ديگرى که در تفسير اين آيه داده شده، اين است: اين گونه اشخاص زمانى پشيمان مى شوند و توبه مى کنند که خود را در آستانه مرگ و پايان عمر ببينند و مى دانيم: در آن ساعت درهاى توبه بسته مى شود و چنان توبه اى پذيرفته نخواهد شد. در واقع اين آيه، شبيه همان چيزى است که در سوره «نساء» آيه 18 آمده که مى فرمايد: «کسانى که اعمال بد انجام مى دهند و به هنگامى که مرگشان فرا مى رسد، توبه مى کنند توبه آنها پذيرفته نيست». تفسير سومى، براى آيه ذکر شده که: منظور از آن، توبه از گناهان معمولى در حال کفر است. مثلاً کسى در کفر خود اصرار داشته باشد، ولى از گناهانى مانند ظلم و غيبت و فحشاء توبه کند، توبه او بى فايده است; چرا که شستن آلودگى هاى سطحى از جان و دل با وجود آلودگى هاى شديد و عميق، مؤثر نخواهد بود. لازم به يادآورى است تفسيرهاى سه گانه فوق منافاتى با هم ندارد و ممکن است آيه، ناظر به تمام اين توبه هاى بيهوده باشد، هر چند تفسير اول با آيات گذشته و شأن نزول اين آيات سازگارتر است.
ادامه شرح
در آيه بعد، به دنبال اشاره اى که در آيه گذشته به توبه هاى بيهوده شد، سخن از کفاره بيهوده مى گويد: مى فرمايد: «کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنيا رفتند اگر تمام روى زمين پر از طلا باشد، و آن را به عنوان «فِدْيَه» (و کفاره اعمال زشت خويش) بپردازند هرگز از آنها پذيرفته نخواهد شد» (إِنَّ الَّذينَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِّلْءُ الأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ). روشن است، کفر، تمام اعمال نيک انسان را بر باد مى دهد و اگر تمام روى زمين پر از طلا باشد و در راه خدا انفاق کنند پذيرفته نخواهد شد و صد البته اگر چنين چيزى در قيامت در اختيار آنها باشد و بدهند پذيرفته نيست. بديهى است: منظور از اين تعبير (تمام روى زمين پر از طلا باشد و انفاق کنند) اين است که انفاق آنها هر قدر زياد هم باشد، با وجود آلودگى روح و جان و دشمنى با حق، بى فايده است و گرنه معلوم است: اگر مجموع زمين پر از طلا گردد در آن موقع ارزش طلا با خاک يکسان خواهد بود. بنابراين، جمله بالا کنايه اى براى بيان وسعت دايره انفاق و بخشش است. در اين که منظور، انفاق در اين جهان يا جهان ديگر است، مفسران دو احتمال داده اند ولى ، ممکن است آيه، ناظر به هر دو باشد، چه تمام دنيا را در حال حيات خود انفاق کنند و چه در قيامت به عنوان فديه بدهند، پذيرفته نيست هر چند ظاهر آيه نشان مى دهد مربوط به جهان ديگر است. زيرا مى گويد: کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنيا رفتند. يعنى پس از مرگ و در حال کفر، اگر فرضاً بزرگ ترين ثروت هاى جهان در اختيارشان باشد، و تصور کنند همانند اين جهان مى توانند با استفاده از ثروت، مجازات الهى را از خود دور سازند، سخت در اشتباه اند، و اين جريمه مالى و «فديه» به هيچ وجه، در مجازات آنها اثر نخواهد داشت. در واقع مضمون آيه، شبيه چيزى است که در آيه 15 سوره «حديد» آمده است که مى گويد: فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذينَ کَفَرُوا: «امروز نه از شما (منافقان) و نه از کافران، فديه و غرامتى گرفته (و پذيرفته) نمى شود». و در پايان آيه به نکته ديگرى اشاره فرموده، مى گويد: «آنها کسانى هستند که مجازات دردناک دارند و ياورى ندارند» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ). يعنى نه تنها «فديه و انفاق» به حال آنها سودى ندارد، بلکه شفاعتِ شفاعت کنندگان نيز، شامل حال آنها نمى شود; زيرا شفاعت، شرايطى دارد که يکى از مهم ترين آنها ايمان به خدا است و به همين دليل، اگر تمام شافعان روز قيامت جمع شوند تا براى فرد بى ايمانى شفاعت کنند، پذيرفته نخواهد شد. و اصولاً چون شفاعت به اذن خدا است، آنها هرگز از چنين افراد نالايقى شفاعت نمى کنند که شفاعت نيز لياقتى لازم دارد، چرا که اذن الهى شامل افراد نالايق نمى شود. اساساً آنها به خدا کافرند و جاى اذن براى آنها باقى نمى ماند.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام باقر (عليهالسلام) :
هر کس تصميم گرفت کار خيري انجام دهد در آن عجله و شتاب کند زيرا هر عمل خيري که در آن تأخير افتد و فرصت از دست برود در آنجا گمراهي و اغواي شيطان بوده است.
وسائل الشيعه ، ج1 ، ص86
امام صادق (عليه السلام) :
طلَبْتُ رِضَى اللَّهِ فَوَجَدْتُهُ فِي بِرِّ الْوَالِدَيْن؛
خوشنودى خداي تعالى را جستجو نمودم و آن را در نيکى به پدر و مادر يافتم.
مستدرک ، ج12، ص174
امام حسين(عليه السلام) :
هرکس زبانش راستگو باشد ، کردارش پاکيزه گردد و هرکس نيت خير داشته باشد ، روزيش فراوان و هرکس با زن و بچه اش خوش رفتار باشد عمرش طولاني مي شود
ارشاد القلوب ، ج 1 ، ص 323
آيت الله دکتر سيد ابراهيم رئيسي،
رئيسي جمهور ،محبوب و منتخب مردم دين باور وانقلابي ايران:
در حال حاضر بايد با درد مردم آشنا شد و بنا دارم ارتباط با مردم را محدود نکنم
من زندگي خود را چه از دوران کودکي و نوجواني و چه در دوران مسئوليتها در تمام شئون زندگي مديون حضرت امام رضا (عليه السلام) مي دانم
دوران طلبگي با وجود سختي ها و کمبودها با وجود صفاي وجود علما و اساتيد و فضاي نوراني مشهد براي بنده دلپذير بود
به دوستان در تيم حفاظت گفتم که ضمن انجام وظايف نبايد ارتباط با مردم را محدود کرد چون من به اين ارتباط نياز دارم
منبع …:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم