تفسیر سوره مبارکه مائده آیات 105 الی 110 ... | دنیا را چون منزلى بدان که ... | زینب کبری، نوری شد و درخشید ... | گلایه امام خامنه ای از ... | شهید حاج قاسم سلیمانی: امام کاری کرد کارستان ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ
صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ
يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث
خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
بخش دوم مطالب
امام جواد (علیه السلام) :
خداوند متعال، به سبب تقوا، بنده اش را از آنچه از عقلش دور
مانده ، حفظ می کند و به وسیله ی تقوا او را نسبت به آنچه آن را نمی بیند و ناآگاه
است روشن می سازد.
بحار الأنوار ج75 ص358
منبع (کانال فضیلتها):
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
اشهدُ انک تشهدُ مقامی
وتسمع کلامی
وتَرُدُ سلامی
وانت حیُُ عند ربک مرزوق
اسئل الله ربی وربک قضاء حوائجی فی الدنیا والاخره
منبع (کانال فضیلتها):
شهید عزیز
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله امام خامنه ای:
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است.
یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و
عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفهئی داریم
منبع (کانال فضیلتها):
امام خامنه ای:
با وجود حمایت زیاد از صنعت خودرو در کشور، کیفیت خودرو
خوب نیست/ مردم ناراضیاند و درست میگویند و حق با مردم است
رهبر انقلاب در دیدار با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی:
ما در برخی از محصولات داخلی متأسفانه شاهد این هستیم که به کیفیت توجه نمیشود، این
خیلی بد است، این همه حمایت در طول این سالها از صنعت خودرو در کشور شده خب کیفیت
خودرو خوب نیست، مردم ناراضیاند درست هم میگویند، حق با مردم است، یعنی اعتراض
مردم به جا است، این صنعت نتوانسته رضایت مشتری را جلب کند.
منبع (کانال فضیلتها):
گلایه امام خامنه ای از افزایش قیمت لوازم خانگی:
من گلایه میکنم از دوستانی که مسئولان لوازم خانگی هستند. ما از اینها حمایت
کردیم، اسم آوردیم؛ شنیدم بعضی از اقلام دوبرابر افزایش قیمت پیدا کرده؛ چرا؟!
نبایستی با حمایتها اینجور برخورد بشود.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه
مائده آیه ۱۰۵
يَاأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسكُمْ لا يَضرُّكُم مَّن ضلَّ إِذَا
اهْتَدَيْتُمْ إِلى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ
تَعْمَلُونَ(۱۰۵)
ترجمه:
۱۰۵ -اى كسانى كه ايمان آورده ايد مراقب خود باشيد ، هنگامى كه شما هدايت يافتيد
گمراهى كسانى كه گمراه شده اند به شما زيانى نمىرساند ، بازگشت همه شما به سوى
خدا است و شما را از آنچه عمل مىكرديد آگاه مىسازد .
تفسیر
هر كس مسئول كار خويش
است
در آيه قبل سخن از تقليد كوركورانه مردم عصر جاهليت از نياكان گمراه ، به ميان آمد
و قرآن به آنها صريحا اخطار كرد كه چنين تقليدى ، با عقل و منطق سازگار نيست ، به
دنبال اين موضوع طبعا اين سؤال در ذهن آنها مىآمد كه اگر ما حسابمان را از
نياكانمان در اين گونه مسائل جدا كنيم ، پس سرنوشت آنها چه خواهد شد ، به علاوه اگر
ما دست از چنان تقليدى برداريم سرنوشت بسيارى مردم كه تحت تاثير چنين تقاليدى هستند
، چه مىشود ، آيه فوق در پاسخ اينگونه سؤالات مىگويد : اى كسانى كه ايمان آورده
ايد شما مسئول خويشتنيد ، اگر شما هدايت يافتيد گمراهى ديگران ( اعم از نياكان و يا
دوستان و بستگان هم عصر شما ) لطمه اى به شما نخواهد زد ( يا ايها الذين آمنوا
عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم ) .
سپس اشاره به موضوع رستاخيز و حساب و رسيدگى به اعمال هر كس كرده ، مىگويد بازگشت
همه شما به سوى خدا است ، و به حساب هر يك از شما جداگانه رسيدگى مىكند ، و شما را
از آنچه انجام مىداديد آگاه مىسازد.
(الى الله مرجعكم جميعا فينبئكم بما كنتم تعملون).
پاسخ به يك ايراد
در پيرامون اين آيه سر و صداى زيادى براه انداخته اند و بعضى چنين پنداشته اند كه
ميان اين آيه و دستور امر به معروف و نهى از منكر كه از دستورات قاطع و مسلم اسلامى
است يكنوع تضاد وجود دارد ، زيرا اين آيه مىگويد شما مراقب حال خويشتن باشيد ،
انحراف ديگران اثرى در وضع شما نمىگذارد.
اتفاقا از روايات چنين بر مىآيد كه اين نوع سوء تفاهم و اشتباه حتى در عصر نزول
آيه براى بعضى از افراد كم اطلاع وجود داشته است ، جبير بن نفيل مىگويد در حلقه
جمعى از ياران پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نشسته بودم و از همه كم سنتر
بودم آنها سخن از امر به معروف و نهى از منكر به ميان آوردند ، من به ميان سخنان
آنها پريدم و گفتم مگر خداوند در قرآن نمىگويد : يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم
لا يضركم من ضل اذا اهتديتم ( بنابراين امر به معروف و نهى از منكر چه لزومى دارد !
) ناگاه همگى يكزبان مرا مورد سرزنش و اعتراض قرار دادند و گفتند : آيه اى از قرآن
را جدا مىكنى ، بدون اينكه معنى تفسير آن را بدانى ؟ ! من از گفتار خود سخت پشيمان
شدم ، و آنها به مباحثه در ميان خود ادامه دادند ، هنگامى كه مىخواستند برخيزند و
مجلس را ترك گويند ، رو به من كرده و گفتند : تو جوان كم سن و سالى هستى و آيه اى
از قرآن را بدون اينكه معنى آن را بدانى از بقيه جدا كرده اى ولى شايد به چنين
زمانى كه مىگوئيم برسى كه ببينى بخل مردم را فرا گرفته و بر آنها حكومت مىكند ،
هوى و هوس پيشواى مردم است ، و هر كس تنها راى خود را مىپسندد ، در چنان زمانى
مراقب خويش باش ، گمراهى ديگران به تو زيانى نمىرساند ( يعنى آيه مربوط به چنان
زمانى است ) .
بعضى از راحت طلبان عصر ما نيز هنگامى كه سخن از انجام دو فريضه
بزرگ الهى امر به معروف و نهى از منكر به ميان مىآيد براى شانه خالى كردن از زير
بار مسئوليت به اين آيه مىچسبند و معنى آن را تحريف مىكنند.
در حالى كه با كمى دقت مىتوان دريافت كه تضادى در ميان اين دو دستور نيست ، زيرا :
اولا : آيه مورد بحث مىگويد حساب هر كس جدا است و گمراهى ديگران مانند نياكان و
غير نياكان لطمه اى به هدايت افراد هدايت يافته نمىزند حتى اگر برادر هم باشند و
يا پدر و فرزند ، بنا بر اين شما از آنها پيروى نكنيد و خود را نجات دهيد ( دقت
كنيد ) .
ثانيا : اين آيه اشاره به موقعى مىكند كه امر به معروف و نهى از منكر كارگر
نمىشود ، و يا شرائط تاثير آن جمع نيست گاهى بعضى از افراد در چنين موقعى ناراحت
مىشوند كه با اين حال ، تكليف ما چيست ؟ قرآن به آنها پاسخ مىدهد كه براى شما هيچ
جاى نگرانى وجود ندارد زيرا وظيفه خود را انجام داده ايد ، و آنها نپذيرفته اند و
يا زمينه پذيرشى در آنها وجود نداشته است ، بنابراين زيانى از اين ناحيه به شما
نخواهدرسيد.
اين معنى در حديثى كه در بالا نقل كرديم و همچنين در بعضى از احاديث ديگر نقل شده
است كه از پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) درباره اين آيه سؤال كردند
فرمودند : ايتمروا بالمعروف و تناهوا عن المنكر فاذا رايت دنيا مؤثرة و شحا مطاعا و
هوى متبعا و اعجاب كل ذى راى برايه فعليك بخويصة نفسك و ذر عوامهم ! : امر به معروف
كنيد و نهى از منكر ، اما هنگامى كه ببينيد ، مردم دنيا را مقدم داشته و بخل و هوى
بر آنها حكومت مىكند و هر كس تنها راى خود را مىپسندد ( و گوشش بدهكار سخن ديگرى
نيست ) به خويشتن بپردازيد و عوام را رها كنيد .روايات ديگرى نيز به اين مضمون نقل
شده كه همگى همين حقيقت را تعقيب مىكند.
فخر رازى چنانكه عادت او است براى پاسخ به سؤال فوق چندين وجه ذكر مىكند كه تقريبا
همه بازگشت به يك چيز يعنى آنچه در بالا آورديم مىكند و گويا او براى تكثير عدد
آنها را از هم جدا كرده است!.
در هر حال شك نيست ، كه مساله امر به معروف و نهى از منكر از مهمترين اركان اسلام
است كه بهيچ وجه نمىتوان شانه از زير بار مسؤليت آن خالى كرد ، تنها در موردى اين
دو وظيفه ساقط مىشود كه اميدى به تاثير آن نباشد و شرايط لازم در آن جمع نگردد.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۱۰۶تا۱۰۸
يَاأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا شهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضرَ أَحَدَكُمُ
الْمَوْت حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ ءَاخَرَانِ مِنْ
غَيرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضرَبْتُمْ فى الأَرْضِ فَأَصابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ
تحْبِسونَهُمَا مِن بَعْدِ الصلَوةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا
نَشترِى بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كانَ ذَا قُرْبىوَ لا نَكْتُمُ شهَادَةَ اللَّهِ
إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الاَثِمِينَ(۱۰۶) فَإِنْ عُثرَ عَلى أَنَّهُمَا استَحَقَّا
إِثْماً فَئَاخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ استَحَقَّ عَلَيهِمُ
الأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شهَادَتِهِمَا وَ
مَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الظالِمِينَ(۱۰۷) ذَلِك أَدْنى أَن
يَأْتُوا بِالشهَادَةِ عَلى وَجْهِهَا أَوْ يخَافُوا أَن تُرَدَّ أَيمَانُ بَعْدَ
أَيْمَانهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسمَعُواوَ اللَّهُ لا يهْدِى الْقَوْمَ
الْفَاسِقِينَ(۱۰۸)
ترجمه:
۱۰۶ -اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد در موقع وصيت
بايد دو نفر عادل را از ميان شما به شهادت بطلبد ، يا اگر مسافرت كرديد و مرگ شما
را فرا رسد ( و در راه مسلمانى نيافتيد ) دو نفر از غير شما ، و اگر به هنگام اداى
شهادت در صدق آنها شك كرديد آنها را بعد از نماز نگاه مىداريد تا سوگند ياد كنند
كه ما حاضر نيستيم حق را به چيزى بفروشيم اگر چه در مورد خويشاوندان ما باشد و
شهادت الهى را كتمان نمىكنيم كه از گناهكاران خواهيم بود .
۱۰۷ -و اگر اطلاعى حاصل شود كه آن دو مرتكب گناهى شده اند ( و حق را كتمان كرده
اند ) دونفر از كسانى كه گواهان نخست بر آنها ستم كرده اند به جاى آنها قرار
مىگيرند و به خدا سوگند ياد مىكنند كه گواهى ما از گواهى آن دو به حق نزديكتر است
و ما مرتكب تجاوزى نشده ايم كه اگر چنين كرده باشيم از ظالمان خواهيم بود.
۱۰۸ -اين كار بيشتر سبب مىشود كه به حق گواهى دهند ( و از خدا بترسند ) و يا ( از
مردم ) بترسند كه ( دروغشان فاش گردد و ) سوگندهائى جاى سوگندهاى آنها را بگيرد ، و
از ( مخالفت ) خدا بپرهيزيد و گوش فرا دهيد و خداوند جمعيت فاسقان را هدايت
نمىكند.
شان نزول:
در مجمع البيان و بعضى تفاسير ديگر در شان نزول آيات فوق نقل شده است كه يك نفر از
مسلمانان به نام ابن ابى ماريه به اتفاق دو نفر از مسيحيان عرب به نام تميم و عدى
كه دو برادر بودند به قصد تجارت از مدينه خارج شدند در اثناى راه ابن ماريه كه
مسلمان بود بيمار شد ، وصيتنامه اى نوشت و آن را در ميان اثاث خود مخفى كرد ، و
اموال خويش را بدست دو همسفر نصرانى سپرد وصيت كرد كه آنها را به خانواده او
برسانند ، و از دنيا رفت ، همسفران متاع او را گشودند و چيزهاى گرانقيمت و جالب
آنرا برداشتند و بقيه را به ورثه باز گرداندند ، ورثه هنگامى كه متاع را گشودند ،
قسمتى از اموالى كه ابن ابى ماريه با خود برده بود در آن نيافتند ، ناگاه چشمان
آنها به وصيتنامه افتاد ، ديدند ، صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است ، مطلب را
با آن دو نفر مسيحى همسفر در ميان گذاشتند آنها انكار كرده و گفتند : هر چه به ما
داده بود به شما تحويل داده ايم ! ناچار به پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم)
شكايت كردند ، آيات فوق نازل شد و حكم آن را بيان كرد .
ولى از شان نزولى كه در كتاب كافى آمده است چنين بر مىآيد كه آنها نخست انكار وجود
متاع ديگرى كردند و جريان به خدمت پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) كشيده شد
، و پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) چون دليلى بر ضد آن دو نفر وجود نداشت ،
آنها را وادار به سوگند كرد ، سپس آنها را تبرئه نمود ، اما چيزى نگذشت كه بعضى از
اموال مورد بحث نزد آن دو نفر پيدا شد و به اين وسيله دروغشان اثبات گرديد ، جريان
به عرض پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) رسيد پيامبر (صلىالله عليه وآله
وسلّم) در انتظار ماند تا آيات فوق نازل شد ، سپس دستور داد ، اولياء ميت سوگند
ياد كنند ، و اموال را گرفت و به آنها تحويل داد .
تفسیر
از مهمترين مسائلى كه اسلام روى آن تكيه مىكند ، مساله حفظ حقوق و اموال مردم و به
طور كلى اجراى عدالت اجتماعى است ، آيات فوق گوشه اى از دستورات مربوط به اين قسمت
است ، نخست براى اينكه حقوق ورثه در اموال ميت از ميان نرود و حق بازماندگان و
ايتام و صغار پايمال نشود ، به افراد با ايمان دستور مىدهد و مىگويد : اى كسانى
كه ايمان آورده ايد ، هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد بايد به هنگام وصيت كردن
دو نفر از افراد عادل را به گواهى بطلبيد و اموال خود را به عنوان امانت براى تحويل
دادن به ورثه به آنها بسپاريد ( يا ايها الذين آمنوا شهادة بينكم اذا حضر احدكم
الموت حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم ) .
منظور از عدل در اينجا همان عدالت به معنى پرهيز از گناه كبيره و مانند آن است ،
ولى اين احتمال در معنى آيه نيز هست كه مراد از عدالت ، امانت در امور مالى و عدم
خيانت باشد ، مگر اينكه با دلائل ديگر ثابت شود كه شرائط بيشترى در چنين شاهدى لازم
است.
و منظور از منكم يعنى از شما مسلمانان ، در مقابل افراد غير مسلمان
است كه در جمله بعد به آنها اشاره شده است.
البته بايد توجه داشت كه در اينجا بحث از شهادت معمولى و عادى نيست ، بلكه شهادتى
است توام با وصايت ، يعنى اين دو نفر هم وصيند و هم گواه و اما اين احتمال كه علاوه
بر دو نفر شاهد انتخاب شخص سومى به عنوان وصى در اينجا لازم است بر خلاف ظاهر آيه و
مخالف شان نزول است ، زيرا در شان نزول خوانديم كه ابن ابى ماريه تنها دو نفر همسفر
داشت كه آنها را به عنوان وصى و گواه بر ميراث خود انتخاب كرد .
سپس اضافه مىكند : اگر در مسافرتى باشيد و مصيبت مرگ براى شما فرا رسد ( و از
مسلمانان وصى و شاهدى پيدا نكنيد ) دو نفر از غير مسلمانها را براى اين منظور
انتخاب نمائيد ( او آخر ان من غير كم ان انتم ضربتم فى الارض فاصابتكم مصيبة الموت
) .
گرچه در آيه سخنى از اين موضوع كه انتخاب وصى و شاهد از غير مسلمانها مشروط به عدم
دسترسى به مسلمانان است ديده نمىشود ولى روشن است كه منظور در صورتى است كه دسترسى
به مسلمان نباشد و ذكر قيد مسافرت نيز به همين جهت است ، همچنين كلمه او گرچه
معمولا براى تخيير است ولى در اينجا - مانند بسيارى از موارد ديگر - منظور ترتيب
مىباشد ، يعنى نخست از مسلمانان و اگر ممكن نشد از غير مسلمانان انتخاب كنيد.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه منظور از غير مسلمانان تنها اهل كتاب يعنى يهود و
نصارى مىباشد زيرا اسلام براى مشركان و بت پرستان در هيچ مورد اهميتى قائل نشده
است .
سپس دستور مىدهد كه به هنگام اداى شهادت بايد آن دو نفر را بعد از نماز - در زمينه
ترديد و شك - وادار كنند كه به نام خدا سوگند ياد كنند ( تحبسونهما من بعد الصلوة
فيقسمان بالله ان ارتبتم).
و بايد شهادت آنها به اينگونه بوده باشد كه بگويند ما حاضر نيستيم حق را به منافع
مادى بفروشيم و بناحق گواهى دهيم ، هر چند در مورد خويشاوندان ما باشد ( لا نشترى
به ثمنا و لو كان ذا قربى).
و ما هيچگاه شهادت الهى را كتمان نمىكنيم كه در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود
( و لا نكتم شهادة الله انا اذا لمن الاثمين).
بايد توجه داشت كه : اولا اين تشريفات براى اداى شهادت در زمينه شك و ترديد و اتهام
است.
ثانيا به مقتضاى ظاهر آيه فرقى در ميان مسلمان و غير مسلمان از اين نظر نيست و در
حقيقت يكنوع محكم كارى براى حفظ اموال ، در زمينه اتهام مىباشد و اين هيچگونه
منافاتى با قبول شهادت عدلين بدون سوگند ندارد ، زيرا اين حكم مربوط به مورد عدم
اتهام است بنابراين نه حكم آيه نسخ شده است و نه اختصاص به غير مسلمانان دارد ( دقت
كنيد ) .
ثالثا منظور از نماز در مورد غير مسلمانان قاعدتا نمازهاى خود آنها است ؟ كه در
آنها ايجاد توجه و ترس از خدا مىكند و اما در مورد مسلمانان جمعى معتقدند كه منظور
خصوص نماز عصر است و در بعضى از روايات اهل بيت (عليهم السلام) نيز به آن اشاره
شده است اما ظاهر آيه مطلق است و هر نمازى را شامل مىشود و ممكن است ذكر خصوص نماز
عصر در روايات ما جنبه استحبابى داشته باشد زيرا در نماز عصر ، اجتماع بيشترى شركت
مىكردند و به علاوه وقت داورى و قضاوت در ميان مسلمين بيشتر آن موقع بود.
و رابعا انتخاب وقت نماز براى شهادت به خاطر آن است كه روح خدا ترسى به مقتضاى
الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر در انسان بيدار مىشود ، و موقعيت زمانى و مكانى
توجهى در او به سوى حق ايجاد مىكند و حتى بعضى از
فقها گفته اند كه خوبست براى اداى شهادت اگر در مكه باشند در كنار كعبه در ميان
ركن و مقام كه جايگاه بسيار مقدسى است و اگر در مدينه باشند در كنار منبر پيامبر
(صلىالله عليه وآله وسلّم) اين شهادت ادا شود.
و در آيه بعد سخن از موردى به ميان آمده كه ثابت شود ، دو شاهد مرتكب خيانت و گواهى
بر ضد حق شده اند - همانطور كه در شان نزول آيه آمده بود - در چنين موردى دستور
مىدهد كه : اگر اطلاعى حاصل شود كه آن دو نفر مرتكب گناه و جرم و تعدى شده اند و
حق را پايمال كرده اند ، دو نفر ديگر از كسانى كه گواهان نخست به آنها ستم كرده
اند ( يعنى ورثه ميت ) بجاى آنها قرار گرفته و براى احقاق حق خود شهادت و گواهى
مىدهند ( فان عثر على انهما استحقا اثما فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق
عليهم الاوليان).
مرحوم طبرسى در مجمع البيان معتقد است كه اين آيه از نظر معنى و اعراب از پيچيده
ترين و مشكلترين آيات قرآن است ولى با توجه به دو نكته معلوم مىشود كه اين آيه
آنقدر هم پيچيده نيست .
اولا منظور از استحق در اينجا به قرينه كلمه اثم ( گناه ) همان جرم و تجاوز به حق
ديگرى است.
و ثانيا اوليان در اينجا به معنى اولان است يعنى آن دو شاهدى كه در آغاز مىبايست
شهادت بدهند و از راه راست منحرف شده اند.
بنابراين معنى آيه چنين مىشود كه اگر اطلاعى حاصل شد كه دو شاهد نخستين ، مرتكب
خلافى شده اند ، دو نفر ديگر جاى آنها را مىگيرند از همان كسانى كه دو شاهد نخست
بر آنها تجاوز كرده اند.
و در ذيل آيه وظيفه دو شاهد دوم را چنين بيان مىكند كه آنها بايد به خدا سوگند ياد
كنند كه گواهى ما از گواهى دو نفر اول شايسته تر و به حق نزديكتر است و ما مرتكب
تجاوز و ستمى نشده ايم و اگر چنين كرده باشيم از ظالمان و ستمگران خواهيم بود (
فيقسمان بالله لشهادتنا احق من شهادتهما و ما اعتدينا انا اذا لمن الظالمين).
در حقيقت اولياى ميت روى اطلاعاتى كه از جلوتر درباره اموال و متاع او بهنگام
مسافرت يا غير مسافرت داشته اند گواهى مىدهند كه دو شاهد نخست مرتكب ظلم و خيانت
شده اند و اين شهادت جنبه حسى پيدا مىكند نه حدسى و از روى قرائن .
در آخرين آيه مورد بحث در حقيقت فلسفه احكامى را كه در زمينه شهادت در آيات قبل
گذشت بيان مىكند كه : اگر طبق دستور بالا عمل شود يعنى دو شاهد را بعد از نماز و
در حضور جمع به گواهى بطلبند ، و در صورت بروز خيانت آنها ، افراد ديگرى از ورثه
جاى آنها را بگيرند و حق را آشكار سازند ، اين برنامه سبب مىشود كه شهود در امر
شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع - به خاطر ترس از خدا يا به خاطر ترس از
خلق خدا - انجام دهند ( ذلك ادنى ان ياتوا بالشهادة على وجهها او يخافوا ان ترد
ايمان بعد ايمانهم ) .
در حقيقت اين كار سبب مىشود كه حد اكثر ترس از مسئوليت در برابر خدا و يا بندگان
خدا در آنها بيدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.
و در آخر آيه براى تاكيد روى تمام احكام گذشته دستور مىدهد : پرهيزگارى پيشه كنيد
و گوش به فرمان خدا فرا دهيد و بدانيد خداوند جمعيت فاسقان را هدايت نخواهد كرد ( و
اتقوا الله و اسمعوا و الله لا يهدى القوم الفاسقين)
منبع (کانال فضیلتها):
امام حسن (علیهالسلام) :
هرڪس خدا را #بندگی ڪند خداوند همه چیز را بنده او گرداند.
تنبه الخواطر ، ج۲ ، ص ۱۰۸
منبع (کانال فضیلتها):
شهید حاج قاسم سلیمانی:
امام، رضوان الله تعالی علیه، رحمة الله علیه، که خداوند او را با انبیاء و اولیا
قرین رحمت کند، حق بزرگی به گردن همهی ما و شما دارد. امام کاری کرد کارستان
هیچ عالمی در تاریخ شیعه، هیچ مرجعی در تاریخ شیعه، نه دیروز و نه امروز، قادر نبود
کاری که امام انجام داد، انجام دهد. امام در اوج ناباوری، حتی در زمان مخالفت بعضی
از برجستگان عالم تشیع، امام تاسیس حکومت اسلامی را در فکر پروراند و در اولین فرصت
به مورد اجرا گذاشت.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه
مائده آیه ۱۰۹
يَوْمَ يجْمَعُ اللَّهُ الرُّسلَ فَيَقُولُ مَا ذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لا عِلْمَ
لَنَاإِنَّك أَنت عَلَّامُ الْغُيُوبِ(۱۰۹)
ترجمه:
۱۰۹ -از آن روز بترسيد كه خداوند پيامبران را جمع مىكند و به آنها مىگويد مردم در
برابر دعوت شما چه پاسخى دادند ؟ مىگويند ما چيزى نمىدانيم تو خود از تمام
پنهانيها آگاهى.
تفسیر
اين آيه در حقيقت مكملى براى آيات قبل است ، زيرا در ذيل آيات گذشته كه مربوط به
مساله شهادت حق و باطل بود ، دستور به تقوا و ترس از مخالفت فرمان خدا داده شد ، در
اين آيه مىگويد : از آن روز بترسيد كه خداوند پيامبران را جمع مىكند و از آنها
درباره رسالت و ماموريتشان سؤال مىكند و مىگويد مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى
گفتند ( يوم يجمع الله الرسل فيقول ما ذا اجبتم ) .
آنها از خود نفى علم كرده و همه حقايق را موكول به علم پروردگار كرده مىگويند :
خداوندا ! ما علم و دانشى نداريم ، تو آگاه بر تمام غيوب و پنهانيها هستى ( قالوا
لا علم لنا انك انت علام الغيوب). و به اين ترتيب سر و كار شما با چنين خداوند علام
الغيوب و با چنين دادگاهى است ، بنابراين در گواهيهاى خود مراقب حق و عدالت باشيد.
در اينجا دو سؤال پيش مىآيد نخست اينكه از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود كه
پيامبران شاهدان و گواهان بر امت خويشند در حالى كه ازآيه فوق بر مىآيد كه آنها از
خود نفى علم مىكنند و همه چيز را به خدا وامىگذارند.
ولى ميان اين دو تضاد و اختلافى نيست ، بلكه مربوط به دو مرحله است ، در نخستين
مرحله كه آيه مورد بحث اشاره به آنست ، انبياء در پاسخ سؤال پروردگار اظهار ادب
كرده ، و از خود نفى علم نموده ، و همه چيز را موكول به علم خدا مىكنند ، ولى در
مراحل بعد آنچه را مىدانند در مورد امت خود بازگو مىكنند و گواهى مىدهند ، اين
درست به آن مىماند كه گاهى استاد به شاگرد خود مىگويد كه پاسخ فلان شخص را بده ،
شاگرد نخست اظهار ادب كرده و علم خود را در برابر علم او هيچ توصيف مىكند و پس از
آن آنچه را مىداند مىگويد .
ديگر اينكه چگونه انبيا از خود نفى علم مىكنند با اينكه آنها علاوه بر علم عادى
بسيارى از حقايق پنهانى را از طريق تعليم پروردگار مىدانند ؟ ! گرچه در پاسخ اين
سؤال مفسران بحثهاى گوناگونى دارند ، ولى به عقيده ما روشن است كه منظور انبياء آن
است كه علم خود را در برابر علم خدا هيچ بشمرند و در حقيقت چنين است ، هستى ما در
برابر هستى بىپايان او چيزى نيست و علم ما در برابر علم او علم محسوب نمىشود ، و
خلاصه ممكن هر چه باشد در برابر واجب چيزى ندارد و به تعبير ديگر : دانش انبياء اگر
چه در حد خود دانش قابل ملاحظه اى است ولى با مقايسه به دانش پروردگار چيزى محسوب
نمىشود .
و در حقيقت عالم واقعى كسى است كه در همه جا و هر زمان حاضر و ناظر و از پيوند تمام
ذرات عالم با خبر و از تمام خصوصيات اين جهان كه يك واحد بهم پيوسته است آگاه باشد
، و اين صفت مخصوص ذات پاك خدا است.
از آنچه گفتيم روشن مىشود كه اين آيه دليل بر نفى هر گونه علم غيب از پيامبران و
امامان نمىشود ، آنچنانكه بعضى پنداشته اند ، زيرا علم غيب بالذات مربوط به كسى
است كه همه جا و هر زمان حاضر است ، و غير او بالذات چنين علمى را ندارد بلكه آنچه
را خدا از غيب به او تعليم داده است مىداند ، شاهد اين سخن آيات متعددى از قرآن
است ، از جمله در سوره جن آيه 26 مىخوانيم عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا
من ارتضى من رسول : خداوند عالم الغيب است و هيچكس را از علم غيب خود آگاه نمىكند
مگر رسولانى را كه برگزيده است و در سوره هود آيه 49 مىخوانيم : تلك من انباء
الغيب نوحيها اليك : اينها از خبرهاى غيبى است كه ما به تو وحى مىفرستيم.
از اين آيات و مانند آن استفاده مىشود كه علم غيب مخصوص ذات خدا است ولى به هر كس
آنچه صلاح ببيند تعليم مىدهد و كميت و كيفيت آن مربوط به خواست و مشيت او است.
منبع (کانال فضیلتها):
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند :
رحم اللّه امرء علم انّ نفسه خطاه الي اجله، فبادر عمله و قصّر امله
خدا رحمت كند كسي را كه بداند نفسهاي او گامهايي است كه به سوي مرگ بر ميدارد، پس
شتاب كند در عمل، و كوتاه كند آرزويش را
غررالحکم ، باب العمر
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۱۰
إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكرْ نِعْمَتى عَلَيْك وَ عَلى
وَالِدَتِك إِذْ أَيَّدتُّك بِرُوح الْقُدُسِ تُكلِّمُ النَّاس فى الْمَهْدِ وَ
كهْلاًوَ إِذْ عَلَّمْتُك الْكتَاب وَ الحِْكْمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِيلَ وَ
إِذْ تخْلُقُ مِنَ الطينِ كَهَيْئَةِ الطيرِ بِإِذْنى فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ
طيرَا بِإِذْنىوَ تُبرِئُ الأَكمَهَ وَ الأَبْرَص بِإِذْنىوَ إِذْ تخْرِجُ
الْمَوْتى بِإِذْنىوَ إِذْ كفَفْت بَنى إِسراءِيلَ عَنك إِذْ جِئْتَهُم
بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنهُمْ إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ
مُّبِينٌ(۱۱۰)
ترجمه:
۱۱۰ -بياد آور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت متذكر نعمتى كه بر تو و
مادرت دادم باش ، زمانى كه تو را بوسيله روح القدس تقويت كردم كه در گاهواره و به
هنگام بزرگى با مردم سخن مىگفتى ، و هنگامى كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل بر تو
آموختم ، و هنگامى كه به فرمان من از گل چيزى بصورت پرنده مىساختى و در آن
مىدميدى و به فرمان من پرنده اى مىشد و كور مادرزاد و مبتلا به بيمارى پيسى را
به فرمان من شفا مىدادى ، و مردگان را ( نيز ) به فرمان من زنده مىكردى ، و
هنگامى كه بنى اسرائيل را از آسيب رسانيدن به تو باز داشتم در آن موقع كه دلايل
روشن براى آنها آوردى ولى جمعى از كافران آنها گفتند اينها جز سحر آشكار نيست .
تفسیر
مواهب الهى بر مسيح
اين آيه و آيات بعد تا آخر سوره مائده مربوط به سرگذشت حضرت مسيح (عليه السلام) و
مواهبى است كه به او و امتش ارزانى داشته كه براى بيدارى و آگاهى مسلمانان در اينجا
بيان شده است .
نخست مىگويد : بياد بياور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم فرمود : نعمتى را
كه بر تو و بر مادرت ارزانى داشتم متذكر باش ( اذ قال الله يا عيسى ابن مريم اذكر
نعمتى عليك و على والدتك).
طبق اين تفسير ، آيات فوق بحث مستقلى را شروع مىكند كه براى مسلمانان جنبه تربيتى
دارد و مربوط به همين دنيا است ، ولى جمعى از مفسران مانند طبرسى و بيضاوى و ابو
الفتوح رازى اين احتمال را داده اند كه آيه دنباله آيه قبل و مربوط به سؤالات و
سخنانى باشد كه خداوند با پيامبران در روز قيامت خواهد داشت ، و بنابراين قال كه
فعل ماضى است در اينجا به معنى يقول كه فعل مضارع است مىباشد ، ولى اين احتمال
مخالف ظاهر آيه است ، بخصوص اينكه معمولا شمردن نعمتها براى كسى به منظور زنده كردن
روح شكرگزارى در او است ، در حالى كه در قيامت اين مساله مطرح نيست .
سپس به ذكر مواهب خود پرداخته ، نخست مىگويد تو را با روح القدس تقويت كردم ( اذ
ايدتك بروح القدس).
درباره معنى روح القدس در جلد اول صفحه 236 مشروحا بحث شد و خلاصه يك احتمال اين
است كه مراد از آن فرشته وحى جبرئيل مىباشد و احتمال ديگر اينكه منظور همان نيروى
غيبى است كه عيسى را براى انجام معجزات و تحقق بخشيدن به رسالت مهمش تقويت مىكرد ،
اين معنى در غير انبياء نيز به درجه ضعيفتر وجود دارد .
ديگر از مواهب الهى بر تو اين است كه به تاييد روح القدس با مردم در گهواره و به
هنگام بزرگى و پختگى سخن مىگفتى ( تكلم الناس فى المهد و كهلا).
اشاره به اينكه سخنان تو در گاهواره همانند سخنان تو در بزرگى ، پخته و حساب شده
بود ، نه سخنان كودكانه و بى ارزش.
ديگر اينكه كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو تعليم دادم ( و اذ علمتك الكتاب و
الحكمة و التورية و الانجيل ) .
ذكر تورات و انجيل بعد از ذكر كتاب با اينكه از كتب آسمانى است ، در حقيقت از قبيل
تفصيل بعد از اجمال است.
ديگر از مواهب اينكه از گل به فرمان من چيزى شبيه پرنده مىساختى سپس در آن
مىدميدى و به اذن من پرنده زنده اى مىشد ( و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى
فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنى).
ديگر اينكه : كور مادرزاد و كسى كه مبتلا به بيمارى پيسى بود به اذن من شفا مىدادى
( و تبرء الاكمه و الابرص باذنى).
و نيز مردگان را به اذن من زنده مىكردى ( و اذ تخرج الموتى باذنى ) .
و بالاخره يكى ديگر از مواهب من بر تو اين بود كه بنى اسرائيل را از آسيب رساندن به
تو باز داشتم در آن هنگام كه كافران آنها در برابر دلائل روشن تو بپاخاستند و آنها
را سحر آشكارى معرفى كردند من در برابر اينهمه هياهو و دشمنان سر سخت و لجوج تو را
حفظ كردم تا دعوت خود را پيش ببرى ( و اذ كففت بنى اسرائيل عنك اذ جئتهم بالبينات
فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مبين).
قابل توجه اينكه در اين آيه چهار بار كلمه باذنى ( به فرمان من ) تكرار شده است ،
تا جائى براى غلو و ادعاىالوهيت در مورد حضرت مسيح (عليهالسلام) باقى نماند ،
يعنى آنچه او انجام مىداد گرچه بسيار عجيب و شگفت انگيز بود ، و به كارهاى خدائى
شباهت داشت ولى هيچيك از ناحيه او نبود بلكه همه از ناحيه خدا انجام مىگرفت ، او
بنده اى بود سر بر فرمان خدا و هر چه داشت از طريق استمداد از نيروى لا يزال الهى
بود.
ممكن است گفته شود تمام اين مواهب مربوط به مسيح (عليه السلام) بوده است چرا در
اين آيه براى مادرش مريم نيز موهبت شمرده است ؟ پاسخ اينكه مسلم است هر موهبتى به
فرزند برسد در حقيقت به مادر او هم رسيده است زيرا هر دو از يك اصلند و ساقه و ريشه
يك درخت .
ضمنا همانطور كه در ذيل آيه 49 سوره آل عمران يادآور شديم اين آيه و مانند آن از
دلائل روشن ولايت تكوينى اولياى خدا است ، زيرا در سرگذشت مسيح زنده كردن مردگان ،
و شفاى كور مادرزاد ، و بيمار غير قابل علاج ، به شخص مسيح (عليه السلام) نسبت
داده شده ، منتها به اذن و فرمان خدا.
از اين تعبير استفاده مىشود كه ممكن است خداوند چنين قدرتى را براى تصرف در عالم
تكوين در اختيار كسى بگذارد كه گاه گاه چنين اعمالى را انجام دهد ، و تفسير اين آيه
به دعا كردن انبياء ، و اجابت دعاى آنها از ناحيه خدا كاملا بر خلاف ظواهر آيات است
.
و منظور ما از ولايت تكوينى اولياى خدا چيزى جز آنكه در بالا ذكر شد نمىباشد ،
زيرا دليلى بر بيش از اين مقدار نداريم ، ( براى توضيح بيشتر به جلد دوم صفحه 422
مراجعه نمائيد).
منبع (کانال فضیلتها):
امام باقر(عليه السلام) فرمودند :
دنيا را چون منزلى بدان كه در آن فرود آمده اى و سپس از آن مى كوچى
يا مانند مالى بدان كه در عالم خواب يافته اى و چون بيدار شوى خبرى از آن نيست .
من اين را به عنوان مَثَل برايت گفتم ؛ زيرا دنيا در نظر خردمندان و خداشناسان
همانند جابه جا شدن سايه هاست.
الكافي ج۲ ص۱۳۳
منبع (کانال فضیلتها):
زینب کبری، نوری شد و درخشید
رهبر انقلاب: بعد از شهادت حسینبنعلی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق
عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط
والاترین انسانهای تاریخ بشریت - یعنی پیامبران - میتوانند به آنجا برسند.
۱۳۷۰/۰۸/۲۲
شهید عباس بابا پیرعلی
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ
تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ
يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ
تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ
أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه
اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم،
و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد
چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت)
آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب
شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
سبک
زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
مجموعه ویژه نامه های ماه مبارک رمضان
کانال فضیلتها |
کانال طاووس الجَنَّه |
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه
اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی |
https://qaem14.blog.ir/
الّلهُمَّ
صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا